ياسمين جانياسمين جان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
آنیتا جانآنیتا جان، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

روزانه هاي ياسمين

گ گ گ گ گ

اين روزا توي دايره لغتت حرف گ رو خيلي تكرار ميكني عزيزم، خيلي دوست دارم يه روز صدام بزني و با صداي بلند بگي "مامان" ديشب باهم كلاغ پر بازي كرديم، بابايي هم اومد و دستت و گرفت و كلاغ پر ميكرد تو هم خنده ات ميگرفت و با تعجب مارو نگاه ميكردي قربونت برم. عزيزكم انقدر ورجه وورجه ات زياده لاغر شدي خيلي لاغر شدي صورتت كوچولو شده، منم اسمتو گذاشتم "وورجه ورجه"
12 دی 1391

5 تا قدم تاتي تاتي

ياسمين عزيزم بعد از 10 روز تلاش براي ايستادن و قدم برداشتن به تنهايي ديشب 5 تا قدم به تنهايي برداشتي، در واقع راه رفتي عسلكم،چقدر هم ما ذوق كرديم و برات دست زديم.اين پنجشنبه و جمعه هم كه خونه بابابزرگ بوديم كلي تلاش كردي كه راه بري و خاله اينا چقدر برات دست زدن و تشويقت كردن تو هم ذوق ميكردي و براي خودت دست ميزدي عزيزكم
9 دی 1391

خوردن پلو

معلوم نيست دخترم داره پلو ميخوره يا بشقاب پلو آخرش هم دونه هاي برنج رو به من و بابايي دادي بخوريم ...
2 دی 1391