شيرين كاريهاي ياسمين خانم در 17 ماهگي (قسمت دوم)

وقتي صداي اذان رو ميشنوي يا وقتي دارم نماز ميخونم زير لب صداهايي شبيه الله اكبر و صلوات از خودت در مياري و دو هفته پيش پنج شنبه (23 خرداد)وقتي داشتم نماز ميخوندم ديدم داري سجده ميكني... فداي اون نماز خوندن بچگانه ات بشم ...وقتي هم بابابزرگ نماز مي خونه مي ري پيشش مي شيني و نگاش ميكني و اصلا اذيت نميكني برعكس وقتي من نماز ميخونم يا خالجون رويا و خالجون حوا نماز ميخونن مياي مهرو برميداري يا چادرو ميكشي يا سجاده رو ميكشي مي گيري ...

اعضاي بدنت  (مو، گوش، چشم، دماغ، دهان، لپ، زبون، دست، پا و جديدا هم شكم) رو مي شناسي ولي گاهي وقتها مو و گوش يا دست و پا رو باهم قاطي ميكني  

وقتي بهت ميگم خروس چي ميگه ميگي: گو گو يعني قوقولي قوقو

وقتي ميگم اسب چيكار ميكنه؟ ميگي: پ پپ پ بعد يه جيغ ميكشي يعني پتيكو پتيكو و بعد اداي شيهه اسب رو در مياري كه همون جيغه

وقتي كارتون تام و جري مي بيني ميگي : پيشته پيشته

از بازيهات بگم: تام كت بازي (با خالجون حوا)، پنج بازي (با بابايي) أ بازي (با خالجون حوا) بغل بازي (با ماماني و بابايي) قطار بازي (با ماماني)

تام كت بازي: گوشي خالجون حوا يه گربه داره به اسم تام معروف به تام كت كه هرچي بگي اونهم اداتو در مياري تو هم عاشقشي بخصوص عاشق شير خوردنش

پنج بازي: اين بازي اختراع تو و باباييه، بابايي دستاشو باز ميكنه و تو يكي يكي انگشتاشو خم ميكني ولي انگشت آخر خيره بازي در مياره و خم نميشه و اونوقت تو زور ميزني كه خمش كني و ...

أ بازي: اختراع خالجون حوائه، تو صداي أ در مياري و يهو ساكت ميشي خالجون حوا يا هر كس ديگه كه همبازيته همون صدارو در مياره و همزمان با تو ساكت ميشه ... تو هم كلي خنده ات ميگيره

بغل بازي: من و بابا كنار هم ميشينيم و دستامونو باز ميكنيم و ميگيم بپر بغلم تا ببينيم اول ميري بغل كي و تو هميشه عدالت رو رعايت ميكني اگه اول بپري بغل من بعد ميپري بغل بابايي كه دل هردومونو بدست بياري خب دخملمون زرنگه ديگه  فداش بشم  

قطار بازي: من پيرهنتو ميگيرم و با هم هوهوچي چي ميكنيم وقتي اين بازي رو ميكنيم تو مثل فرفره ميدويي طوريكه گاهي وقتا مي افتي

بازيهاي ديگه هم هست مثلا چشماتو ميبندي و راه ميري و من ميگم پيس پيس اونوقت تو با چشم بسته ميدويي مياي بغلم، وقتي من و بابايي داريم شام ميخوريم تو دور سفره ميگردي و به من ميرسي ميزني پشت من و به بابايي ميرسي مي زني پشت بابايي

وقتي توي موقعيتي مي افتي كه به كمك نياز داري يك صداي خاصي (اي يه اي يه اي يه) از خودت در مياري كه مي فهميم افتادي توي هچل و بايد بياييم كمكت كنيم يا به قول بابايي افتادي توي مخمصه

ديشب داشتيم با هم عكسهاي دورببنو نگاه ميكرديم تو هم وقتي عكسهاي خودتو ميديدي كلي ذوق ميكردي و ميگفتي : ديدي ديدي

از آهنگي كه مامان بزرگ (مامان مامان) برات ميخونه بگم كه چقدر دوسش داري و باهاش ميرقصي تازه وقتي مامان بزرگ اين آهنگو ميخونه همه بايد دست بزنن كه شما برقصي اگه كسي دست نزنه ميري طرفش و دستاشو بهم جفت ميكني يعني دست بزن

هفته پيش دايجون كيوان داشت بهمون طريقه سوت دو انگشتي رو ياد ميداد و كلي ماجرا داشتيم كه اين سوت زدن رو ياد بگيريم و مي خنديديم تو هم اين وسط نگامون ميكردي تا اينكه چند شب پيش قبل از خواب ديديم دوتا انگشتاي كوچولوتو گذاشتي توي دهنتو صدا در مياري نگو داري تقليد مي كني كه تو هم سوت بزني

ياسمين عزيزم كارهاي شيريني كه تو انجام ميدي زيادن ، نميشه كه همه رو ثبت كنم اينها گلچيني از شيرين كاريهاته  نوشتم كه وقتي بزرگ شدي با خوندن اين مطالب لبخند به لبهات بياد و بدوني كه ماماني خيلي دوستت داره