ياسمين جانياسمين جان، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره
آنیتا جانآنیتا جان، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

روزانه هاي ياسمين

یه تجربه جدید برای دختر مامان

1395/4/27 8:34
نویسنده : فرشته
216 بازدید
اشتراک گذاری

از هفته دوم تیرماه، پرستارت رسما اعلام کرد که نمی تونه بیاد چون پاش که شکسته بود هنوز خوب خوب نشده من هم به ناچار فرستادمت مهد با اینکه قلبا راضی نبودم.

بعد از یک هفته رفتن به مهد یک مریضی ویروسی بد گرفتی و ده روز تمام ما درگیر بیماریت بودیم. بعدش هم خودم مریض شدم و این مدت اصلا نفرستادمت مهد. مریض شدنت با تعطیلات یه هفته ای تابستانه من همزمان شد و من هم از خدا خواسته باز هم نفرستادمت مهد. ولی هفته آخر تیر مجبور شدم که باز بفرستمت مهد ولی اینبار تو اصلا واکنش خوبی نداشتی و هر روز صبح گریه می کردی که دلت میخواد بخوابی و دوس نداری بری مهد. الهی مامان بمیره برات که اصلا دوس نداشتم تو اذیت بشی و هر روز صبح دلم ریش ریش می شد از اینکه مجبورت می کردم از خواب ناز بیدار بشی...

آخر همون هفته ای که رفتی مهد باز هم تب کردی و سرما خوردی و من دیگه تحملم تموم شد و از هفته اول مرداد کلا رفتنت به مهد رو کنسل کردم.

اینجا نازنین دلم مریض هستی و از تب لپات گل انداخته....الهی که مامان فدات بشه

 

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان گلشيد
3 شهریور 95 9:12
اي جانم گلشيد منم از اول مرداد رفته مهد ولي هر روز صبح بهانه ميگيره عزيزم فداي دختر مهربونم كه اينقدر بزرگ شده
فرشته
پاسخ
ای جان، خدا حفظش کنه