ديروز بعدازظهر هوا يه كم بهتر از روزهاي قبل بود البته امسال هنوز اون طور كه بايد و شايد هواي دل انگيز بهاري نداشتيم، يا باروني و سرد بود يا ابري... چند روزي بود كه بخاطر هوا نرفته بوديم هواخوري، ديروز وقتي از اداره اومدم بردمت تا با هم قدم بزنيم تو هم طبق معمول همون شيطتتهاي هميشگيت رو تو بيرون از خونه داشتي يعني اصلا دستتو بهم نميدادي كه داشته باشم، هر چيزي كه توي پياده رو افتاده بود رو بايد لگد ميزدي، خانمها و آقايوني رو كه از جلومون رد ميشدن يه كوچولو با دستت ميزدي انگار باهاشون بازي ميكردي... تو يكي از كوچه ها پسربچه ها داشتن فوتبال بازي ميكردن تو هم با ذوق و شوق رفتي تو كوچه تا باهاشون توپ بازي كني تو همين اثنا كه باهات ك...