دريا دريا
روز شنبه بعد از اون سرماخوردگي و بيحالي و تبهاي شديدي كه داشتي يكم حالت بهتر شد با هم رفتيم دريا، چقدر دوست داشتي و كلي دويدي كه آخرش چندتا عطسه هم زدي و ما هم ترسيديم و برگشتيم خونه مادربزرگ (مامان بابايي)، بعد از برگشتن به خونه بازم لج كردي كه بريم "دد" ولي بزور بردمت تو اتاق و خوابوندمت طبق معمول 3-2 ساعتي خوابيدي وقتي بيدار شدي به سمت خونه خودمون حركت كرديم، براي شام هم بابايي مهمونمون كرد به اكبر جوجه كه آورديم خونه و خورديم (جاتون خالي)
اين هم عكسايي كه با پيرهني كه مامان بزرگ بهت عيدي داد گرفتي
اولين بار كه دريارو ديده بودي فقط محو تماشاي آب شده بودي و از بغلم تكون نميخوردي ولي اين دفعه حسابي دويدي و شيطوني كردي اصلا نميشد نگهت داشت
از اين عكست خيلي خيلي خوشم مياد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی