شروع زمستان
دقیقا اولین روز زمستان یعنی شب یلدا آنیتا تب کرد و فرداش بردیمش دکتر، دو هفته طول کشید تا خوب خوب بشه، یاسمین هم هر شب توی خواب سرفه و خرخر سینه داشت ولی بخاطر امتحاناتش که از 2 دی شروع شد و تا 11 دی ادامه داشت، صبر کردیم امتحاناتش تموم بشه بعد ببریمش دکتر. خلاصه این داستان سرماخوردن های به نوبت و شب بیداری های من گویا تمامی نداشت که یاسمین دقیقا یک روز قبل از تولدش یعنی روز پنجشنبه 26 دی ماه تب و لرز کرد و مجددا مریض شد. اتفاقا اونروز برای ناهار مهمان هم داشتیم. دوستم با خانواده از تهران اومده بودند. یاسمین عصر بدتر شد که با بابایی رفت دکتر و سرم زد تا کمی بهتر شد ولی اون شب تا صبح یسره سرفه کرد. فرداشب دوباره تب تا دور روز هم دکتر اجازه مدرسه رفتن بهش نداد. من بیشتر بابت آنیتا نگران بودم که مریض نشه ولی با اینکه یاسمین ماسک هم میذاشت آنیتا هم بعد از چند روز همون مریضی رو گرفت و دقیقا دو هفته تمام شبها نخوابید و من ساعتها بالای سرش بیدار موندم تا تب نزدیک به 40 درجه ش رو کنترل کنم.
خدایا چه روزهای سختی !!!
در مورد تولد آنیتا هم بگم که 10 دی بود. ولی بخاطر سرماخوردگیش جشنی نگرفتیم تا انشالا یاسمین و آنیتا که روبراه شدند تولد هر دو رو در یک روز می گیریم.