اولین روز مدرسه
دختر نازنینم اولین روز مدرسه ات بخیر و سلامتی عزیزم، صبح با هم رفتیم مدرسه، از خونه تا مدرسه ت 5 دقیقه ای پیاده راهه و با هم قدم زنان رفتیم، هوا هم برعکس دیروز که بارون بود، آفتابی و عالی شده بود. کلی توی راه برام حرف زدی از اینکه دوستات رو می بینی و البته خیلی ذوق و شوق داشتی که ببینی کلاس دوم چه شکلیه... از دیروز خیلی ذوق و شوق داشتی که زودتر صبح بشه و بری مدرسه، عصری بابا رفت لباس فرم مدرسه ات رو از خیاطی تحویل گرفت و یکسری دفتر و مدادرنگی و پاک کن و مدادتراش و بطری آب جدید خرید. البته از سال قبل همه این وسایلو داشتی اما خب بهرحال برای شروع سال تحصیلی جدید دوست داشتیم که لوازم التحریر نو و تمیز داشته باشی... البته کیف و کفشت از سال قبل تمیز و قابل استفاده بود که همونهارو پوشیدی گل مامان.... شب تمام وسایلت رو برچسب زدم و مرتب گذاشتم توی کیفت. بعد از شام مسواک زدی و برای خواب آماده شدی البته قبلش کلی با خواهرت بازی و شیطونی هم کردید...
صبح دم در مدرسه معلم کلاس اولت خانم کریمیان رو دیدیم و تو از ذوق پریدی بغلش، توی حیاط هم قبل از شروع مراسم جشن چند تا از دوستات (هستی، تیام، دوقلوها:ثنا و مهسا) رو دیدی من هم چون باید میرفتم اداره چند تا ازت عکس انداختم و ازت خداحافظی کردم عزیزدل مامان... انشالله که یک روز با هم بریم برای اولین روز دانشگاهت خوشگل من، این آرزوی مامانه