اين روزها در 2 سال و 4 ماهگي

از صبح (روز تعطيل كه ماماني پيشته) بيدار مي شي، از تو رختخواب ميگي: سلام بخير (يعني صبح بخير) بعد از كلي ورجه وورجه و شيطوني تا ماماني صبحانه رو آماده كنه مي شيني پاي تلوزيون يا بقول خودت ناناي، اين روزها ديگه بيشتر اوقات پرشين تون نگاه ميكني (تام و جري، آبشار جاذبه، پلنگ صورتي، باب اسفنجي، پسر نانويي، برنارد) كارتونهاي مورد علاقته، به شبكه پرشين تون ميگي شبكه باب و به tvp ميگي شبكه پوست (بخار تبليغ روغن آرگان) ،

بعد از خوردن صبحانه ميري سراغ اسباب بازيهات، ماماني هم اگه فرصت كنه مياد و باهات بازي ميكنه، باهم ني ني بازي ميكنيم (يعني من ميشم آقاگرگه و دنبالت مي كنم كه بخورمت تو هم فرار ميكني و چون چهاردست و پا ميشم تو بهم ميگي ني ني)، يا مي شينم روي مبل و تو از روي پاهام سر مي خوري مياي پائين،

وقتي بابايي هم باشه با بابا ميري پاي كامپيوتر (يا بقول خودت كامپوتره) وقتي حوصلت سر بره مياي سراغ موبايلم و يكي از سرگرميهاي خيلي مهمت ديدن فيلمها و عكسهاته يا انگري برد بازي كردن كه بهشون ميگي (جوجوك)،

موقع ناهار هم بزور غذا ميخوري يا بقول خودت پلو سفيد ميخوري نوشابه هم اگه باشه شه شه (نوشابه) ميخوري با پلو،

موقع لالا هم ميگي برات لالا گل پونه بخونم يا لالا گل شب بوك (شب بو) كه اينو از پرستارت ياد گرفتي، يا ميگي برات شعر كوچولوئم كوچولو يا عروسك قشنگ من بخونم تا بالاخره بخوابي البته رو پاي بابا خيلي زودتر ميخوابي موقع لالا راه ميري ميگي "بابا پا ، بابا پا"

نقاشي كشيدن رو هم دوست داري مثلا ميري تخته جادوئيت رو مياري ميگي : سمين بكش، بابا بكش، مامان بكش،

وقتي ازت مي پرسيم اسمت چيه؟ ميگي: سمين فاميليت چيه؟ ميگي:عسي سي ....

خيلي چيزا هست در موردت كه دوست دارم بنويسم ولي حافظه ياري نميكنه كه هر وقت يادم اومد ميذارم.

آها يادم اومد وقتي بهت ميگم عسلم نازگلم خوشگلم تو هم تكرار مي كني و با يه شيرين زبوني ميگي كه نگو.

صبحانه و ناهار و شام رو هم بعضي وقتها درست ميگي مثلا به ناهار ميگي ناهار شام و خيال خودت و مارو راحت مي كني.

از شكلات كاكائويي و شيريني نخودچي هم خيلي خوشت مياد به شكلات كاكائويي ميگي شيكلات كاكائي و به شيريني نخودچي ميگي كيك كيك البته شيريني نخودچي هايي كه خالجون رويا درست ميكنه رو يجور ديگه دوست داري...