آخه چي بگم
پريشب با همديگه تو آشپزخونه بوديم من داشتم ظرفهارو ميشستم تو هم با ظرفهاي كابينت سرت گرم بود كه يهو در كابينت رو محكم بستي منم از صداي بلند در كابينت جاخوردم و ناخواسته سرت داد كشيدم و گفتم "ياسمين چرا در كابينت رو محكم بستي" تو تا ديدي كه من عصباني شدم با يك حالت ناز و خاصي گفتي "مامان" بعد دو بار دستمو بوسيدي واي منو ميگي در برابر اين حركت ديگه چي كار ميتونستم بكنم گوشام مخملي شد و خنده ام گرفت و بهت اجازه دادم كه در كابينت رو باز كني و با ظرفها بازي كني.آخه اين دخترها چقدر شيرين و بلا هستن و ميدونن چطور خودشونو تو دلها جا كنن... الهي كه فدات بشم من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی