بهار 1400
از وقتی که کرونا شروع شد توی این وبلاگ مطلبی نذاشتم. فکر می کنم تا ماهها توی شوک این بیماری و تبعاتش بودیم و حالا کمی عادت کردیم بهش. یاسمین و آنیتا روزهای سختی رو تجربه کردند. البته من خیلی تلاش کردم که توی خونه بهشون خوش بگذره ولی خب همیشه کمبود تفریح و بازی های بیرون حس می شد. سه ماه اول یعنی از اسفند 98 تا اردیبهشت 99 دورکار بودم و توی این مدت سعی کردم با بازی، آشپزی و نقاشی و ... سر بچه ها رو گرم کنم. ما توی این مدت حتی پامون رو از آپارتمان بیرون نذاشتیم. دقیقا بعد از سه ماه رفتیم خونه مامان بزرگا و بعدش به فاصله طولانی می رفتیم. یعنی هروقت اوضاع رو قرمز اعلام می کردن ما هم رعایت می کردیم. خلاصه الان یک سال و نیم شده که شیوه زندگیمون تغییر کرده، هفته پیش جمعه طلسم رو شکوندیم و رفتیم جنگل ، طفلی آنیتا برای اولین بار توی عمرش بود که می رفت پیک نیک و چقدر هم بچه ام ذوق کرد. سال گذشته کلاس سوم یاسمین هم کلا آنلاین بود خداروشکر، من حتی راضیم امسال هم آنلاین باشه چون اصلا تحمل یک روز مریضی رو ندارم. امیدوارم خداوند یاریمون کنه