ياسمين جانياسمين جان، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
آنیتا جانآنیتا جان، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

روزانه هاي ياسمين

بهبودی نصفه نیمه

1393/7/9 8:26
نویسنده : فرشته
267 بازدید
اشتراک گذاری

سرماخوردگیت تقریبا داره تموم میشه ولی هنوز شبها توی خواب نمیتونی خوب خوب نفس بکشی، صدات هم هنوز گرفته چقدر هم با این صدای گرفته حرف زدنت بامزه اس، وقتی بینی ات می گیره خودت میای میگی: قطره بریز مماخ دارم... بعد میری روی مبل دراز می کشی تا بابا توی بینی ات قطره بریزه البته به این راحتی هم نیست شرط داره، شرطش هم اینه که بعد از اینکه بابایی توی بینی ات قطره ریخت تو هم باید تو بینی بابا قطره بریزی (البته بصورت نمایشیچشمک)...

از کارهات بگم این روزا:

تا 10 رو به فارسی و انگلیسی بلدی بشمری، تازگیها تا 15 رو هم یاد گرفتی که البته بجای 14 می گی 12 که وقتی من اصلاح میکنم سریع میگی: بگو یعنی تو نگو بذار من خودم بگم. به گلابی می گی: گابالی وقتی هم کار اشتباهی می کنی سریع می گی: مامانی ببخشید... مثلا دیشب سطل برنج رو ریختی که یهو عصبانی شدم و سرت داد زدم تو هم سریع گفتی: مامانی ببخشید، خب وقتی با اون لحن ناز می گی ببخشید کی میتونه مقاومت کنه آخه؟چشمک

وقتی دستت یا پات به جایی میخوره و دردت میاد می گی: آخ پام بوف شد

وقتی آب یا چای میخوری می گی: آخیش، الهی شکر

به انگری برد هم می گی: جوجوک

یکی از بازیهات هم اینه که بالش کوچولوت رو برمیداری و به هممون می گی شب بخیر و بعد می ری دراز می کشی می گی: من میخوام بخوابم حالا اگه واقعا وقت خواب باشه و بخوایم تورو بخوابونیم عمرا اگه به همین راحتی ها بخوابی...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)