برگشتن پرستار یاسمین
امروز پرستارت بعد از 7 روز برگشت، البته با عروسش اومد كه راحت تر باشه، تو هم تا اونا رو ديدي گفتي سلام، از ديدن عروس پرستارت خيلي ذوق كردي، بعد شروع كردي پرسيدن كه اين كيه؟ اين كيه؟ پرستارت گفت: عروسمه(اسمش مهريه)، چند دقيقه نگذشت كه رفتي توي اتاقت سراغ اسباب بازيهات و با صداي بلند شروع كردي به صدا زدن: عروس عروس از قرار معلوم از مهري ميخواستي باهات بازي كني، حسابي سرت گرم بود منم ازت خداحافظي كردم و رفتم اداره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی