روزانه هاي ياسمين

چند روزي هست كه چندتا كلمه جديد به لغت نامه ات اضافه شده: "دتر " يعني دختر و "مي مي" يعني بابا البته قبلا به بابا ميگفتي "مامان" ولي چند روزيه كه ميگي "مي مي" ... كلا بابارو "مي مي" صدا ميكني منم هرچي ميگم مي مي نه! "بابا" اصلا انگار نه انگار فدات بشم من ...

فردا قراره ببرمت براي واكسن 18 ماهگي، ميگن واكسنش سنگينه و همراه با تب ، درد و ورم... دلم نميخواد اذيت بشي ولي مجبورم چون براي سلامتي خودته و براي من و بابا هيچ چيزي مهمتر از سلامتي تو نيست عزيزدلم اميدوارم فردا همه چيز به خير و خوشي تموم بشه و تو زياد گريه نكني ...

اين عكسهارو براي تولدت آماده كرده بودم كه بذارم توي وبلاگت اما فرصت نشد تا اينكه بالاخره امروز موفق شدم اين كارو انجام بدم... از دست اين ماماني سرشلوغ عكس روز تولد 1 ماهگي 2 ماهگي 3 ماهگي   ٤ ماهگي   5 ماهگي   6 ماهگي   7 ماهگي   ٨ ماهگي   ٩ ماهگي ١٠ ماهگي 11 ماهگي   ١٢ ماهگي اين كيك رو خالجون رويا زحمتشو كشيد و به مناسبت تولدت اماده كرد مرسي خالجون ...

...

...

بقيه عكسها تو ادامه مطلب ...

اينجا حموم بودي و موهات بعد از سشوار اينطوري آشفته شده ...

ديروز تو خونه ي بابابزرگ كلي آب بازي كردي اين هم عكسهاش كه حسابي بهت خوش هم گذشت اون هم دمپايي آوا جونه كه پاته ...

  ...

اين حيوونارو خالجون رويا زحمت كشيد برات خريد مرسي خالجون، باهاشون حسابي سرگرم مي شي بخصوص  اسب رو از بين اينا خوب تشخيص ميدي ولي الاغ رو هم به هواي اسب ميگيري   ...